شعر ولایی و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...
| ||
786
دختر فکر بکر من، غنچه لب چو واکند شاعر : آیت الله غروی اصفهانی ( کمپانی )
علو درجات و مقام شاعر صلوات ...
برچسبها:
786
امفلح ثغرک ام جوهر و رحیق رضا بک ام سکر قد قال لثغرک صانعه انا اعطیناک الکوثر و الخال بخدک ام مسک نقطت به الورد الاحمر ام ذاک الخال بذاک الخد فتیت الند على مجمر عجبا من جمرته تذکو و بها لایحترق العنبر یا من تبدولى و فرته فى صبح محیاه الازهر فاءجن به فى اللیل اذا یغشى و الصبح اذا اسفر ارحم ارقا لو لم یمرض بنعاس جفونک لم یسهر تبیض لهجرک عیناه حزنا و مدامعه تحمر یا للعشاق لمفتون بهوى رشا احوى احور ان یبد لذى طرب غنى او لاح لذى نسک کبر امنت هوى بنبوته و بعینیه سحر یؤ ثر اصفیت الود لذى ملل عیش بقطیعته کدر یا من قد اءثر هجرانى و على بلقیاه استاءثر اقسمت علیک بما اولتک النظرة من حسن المنظر و بوجهک اذ یحمر حیا و بوجه محبک اذ یصفر و بلولوء مبسمک المنظوم و لوءلوء دمعى اذ ینثر ان تترک هذا الهجر فلیس یلیق بمثلى ان یهجر بکر للهو و نیل الصفو فوجه العیش لمن بکر و انظر للزهر شطر النهر فوجه الدهر به ازهر و لقد اسرفت و مااسلفت لنفسى ما فیه اعذر سودت صحیفه اعمالى و وکلت الامر الى حیدر هو کهفى من نوب الدنیا و شفیعى فى یوم المحشر قد تمت لى بولایته نعم جمت عن ان تشکر لاصیب بها الحظ الاوفى
شاعر : سید رضا هندی ( ره ) علو درجات و مقامات شاعر صلوات ... برچسبها: [ یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:قصیده کوثریه , فاطمه , کوثر , انّا اعطیناک الکوثر , ولایت , شعر عربی , بی نظیر , ] [ 18:7 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ]
[
786
سیمرغ مهر چون به در آید ز کوه قاف زاغ سیاه شب پره گردد چنان دژم مانند اژدهای بیابان مار و مل از شرق تا به غرب جهانش به زیر دم یعسوب شب نقود کواکب کند نثار از بهر نور مقدم سلطان صبحدم ثعبان روز دست تطاول کند دراز بر نو عروس لیل درد پرده ظلم طاووس قدس بال زر افشان کند پدید تا نعت و مدح سرور دین را کند رقم
رفرف سوار دشت دنی سید الوری امیّ لقب خلیل حسب هاشمی حشم روزی به زیر برج کسا آرمیده بود با نیّرین اعظم و با بنت و ابن عم آمد ندا به سوی ملائک در آسمان از نزد خالق صمد و صانع النعم کی ساکنان عالم لاهوتیان تمام بر عزّت و جلال و خداوندیم قسم در صفحه وجود گر این پنج تن نبود هرگز نمی نمود جهان جلوه از عدم نی جن و انس و مور و فلک نی فرشتگان نی عرش و فرش و کرسی و نی لوح و نی قلم بهر طفیل هستی این پنج نور پاک گردیده خلقت همه اشیا به یک قلم نا گه امین وحی خداوند از آن میان کرد اینچنین سوال که یا صانع النعم ایشان چه کاره اند ؟ کیانند ؟ کیستند ؟ این سروران عالم ایجاد بیش و کم ؟ آمد ندا بار دگر بهر جبرئیل از مصدر جلال که ای پیک محترم درّ یتیم زبده اولاد آدمند سیمرغ اوج قاف سعادت قتیل هم حلاّل مشکلات خلائق قشمشم است شاه نجف امیر عرب خسرو عجم زهراست کو شفیعه فردای محشر است بر عاصیان گم شدگان دیار غم سبط محمّد است که نامش بود حسن مشتاق درد و محنت و رنج و غم و الم گلگون قبای عرصه میدان کربلا لب تشنه فرات شهید کنار یم بلبل به غیر آل علی التجا مبر بر خوان ز خور فرقه نسناس شکوه کم
شاعر : مرحوم علاّمه بلبل ( ره )
برچسبها: |
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |